عسلی مامان اولین بهار زندگیت رو بهت تبریک می گم واست از خدا می خوام که همیشه زندگیت پر از بهارهای سرسبز و شاد باشه.... امسال عید برای اولین بارت رفتیم مشهد تقریبا 2 فروردین بود که راه افتادیم... کلی خوش گذشت ، 2 روز اول وقتی می رفتیم حرم همش می خوابیدی، می امدیم خونه بیدار می شدی تا اینکه روز سوم بیدار بودی وقتی بابایی خواست ببرت توی حرم ازت خواستم واسه ی مامان و بابا دعا کنی با بابا رفتی داخل حرم ،بابا می گفت اونجا کلی سر و صدا کردی و با خودت حرف می زدی فکر کنم داشتی واسمون دعا می کردی (قربون دختر صبور حرف گوش کنم برم) همه هم لپ تو می کشیدن..... اینجا کنار در ورودی ..... توی حیاطه (بوی گلا بهت خورده بود همش عطسه می کردی) ...