حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

فسقلی

شیرین زبونیات

مامان : بسم الله  حلما:لحمان لحیم مامان :قل هو حلما:والله صمد حلما : لم للد و لم اولد و لم یکن له کفوا احد ............................................................... مامان: حلما حال میده نه  حلما: خب خیلی باسلیقس (موندم این کلمه چه ربطی داشت فقط شنیدی نفس مامان ) مامان: یعنی چی؟ حلما:یعنی لذت میده  ................................................................ مامان: دختر سرتق نکن این کارو حلما: مامان تِق تِق چیه ؟ ................................................................ ...
16 اسفند 1393

در نبود مامان

نفس مامان بعد از مدتها که توی خونه بودم و فقط باهم بودیم کارم توی شهرداری (شهرسازی)اوکی شد امروز 3/3/93 اولین روزی بود که مامان شما رو تنها گداشت البته ناگفته نمونه که به لطف همکاری بابا و خانواده بابا بود که تونستم برم اخه عزیز شما رو نگه می داره تا نری مهد (دستشون درد نکنه) امروز سعی کردم زودتر بیام نکنه شما نمونی و یهانه بگیری وقتی اومدم خونه عزیز کلی بهانه گیری می کردی و اصلا اروم و قرار نداشتی همش بهانه میکردی که می خوایی بیایی بغلم و می گفتی بریم هر چی مامان می پرسید جواب نمی دادی و فقط داد میزدی تا عصر همین جوری بودی تا یه ذره خوابیدی و بلند شدی خوب شده بودی اما شب ساعت 3/20 شروع کردی به جیغ زدن که نرو نرو مامانم کلی ناراحت شد. عز...
5 خرداد 1393

اولین دورهمی

امروز 93/2/7 خونه خاله سورا با همه نی نی های قشنگ دعوت بودیم از راست:مبین،حلما،آوا،متین،سلما،دانیال متین.سلما.دانیال.حلما.اوا.مبین اوا.دانیال.سلما.متین.مبین غزل.حلما.مبین سلما.حلما.اوا.دانیال غزل.سورمه.سلما.مبین.اوا مبین جون در حال غذا دادن به سرمه جون سارینا و سلما اینم سرمه خانوم صاحبخونه اینم گیس و گیس کشی حلما با سلما سر صندلی   ...
25 ارديبهشت 1393

دردل های مامان

علم بهتر است یا ثروت؟! دیشب در منزل یکی از اقوام مهمان بودیم و بد نبود جایتان خالی ....اما در تمام مدت حس سنگینی داشتم ....شاید سنگینی نگاه شاید خود برتر بینی شاید و شاید و شاید برای من که همیشه از موفقیت های خودم لذت بردم سخت بود شاید ابلهانه..خدا می داند!   نمی دانم اما در راه بازگشت به سمت خانه تمام مدت حتی کوچکترین حرفی برای گفتن نداشتم .مانده بودم در برخورد آدمهای امروزی .اینکه واقعا چه چیزی باعث اینگونه برخورد می شود ؟خودبرتر بینی تا چه حد برای چه! ایا واقعا پول،تحصیلات ،.... برتری می اورد یا طرز رفتارو افکار برتری می اورد؟! یاد موضوع تکراری انشای دوران مدرسه افتادم &...
7 دی 1392

دل نوشته.......

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: "می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید ، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ " خداوند پاسخ داد: "از میان بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام . او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد . " اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه . " اینجا در بهشت من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند . " خداوند لبخند زد و گفت : " فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود . " کودک ادامه داد : &quo...
20 آذر 1392

کنجکاوی حلما

اینجا ساعت 3 شب بود که خوابت نمی برد و مامان برات لالایی گذاشته بود. البته علاقت به لب تاپ به خاطر اینه که تمام مدت پایان نامه مامان و انجام طرح هاش تو دلم همراهم بودی   ...
20 آذر 1392

انتخاب اسم

من معتقد بودم اسمی که واسه ی نی نی میذاریم روی رفتارش اثر می داره به خاطر همین معنی اسم واسم خیلی مهم بود براي همين خودم نشستم وكلي اسم پيدا كردم البته می خواستم اسم یکی از زنای بزرگ باشه البته نه اسمای روتین (دختر) اخه قرار بود اگه پسر بود اسمش و علی بذاریم اخه ماه رمضان دنیا می اومد تا اینکه بین کلی اسم از جمله لیا ، حلما ، .... اسم حلما رو که خاله بهناز پیشنهاد کرده بود انتخاب کردم   حلما به معنی صبور از ریشه ی حلم (عربی) شوشو هم انتخاب اسمو گذاشته بود با خودم که البته از اسم لیا هم بدش نیومده بود ...
20 آذر 1392

تلخ ترین حس

واسه ی اولین بار بود که می خواست جنسیتت تعیین بشه ....حدودا 4 ماه تمام شده بود تقریبا نزدیک عید بود(حدود 2 ماهگی یه دکتر داخلی با گرفتن نبضم گفت دختره )با خوشحالی تموم رفتیم دم خونه ی مامان بابایی چون اولین نوشون بودی باهامون بیاد دکتر ، تموم راه با صدای بلند اهنگ خوشحالی می کردیم از عزیز و بابا قول گرفتم که خودم بگم نوه چیه و مشتولوق خودم بگیرم!!!!! رسیدیم قلهک دم مطب خانم دکتر شیرین نیرو منش با عزیز رفتیم داخل کمی منتظر شدیم تا نوبتمون شد ..... اون روز (14/12/90) قرار بود جواب تست سندروم دان رو هم نشون بدم وقتی وارد اتاق شدم دستیار خانم دکتر بهم گفت این تست شماست منم گفتم بله پرسیدم چرا گفت خود خانم دکتر بهتون می گه کلی اعص...
20 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی می باشد