حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

فسقلی

سینما

اولین فیلمی که رفتیم سینما فیلم کلاه قرمزی و بچه ننه بود(به همراه عمه ها) کلی نگران بودیم نکنه گریه کنی و بی قراری کنی اخه خیلی کوچیک بودی تقریبا ابان یا اذر ماه بود که رفتیم اما از انجایی که مامان دخمل خانم و گلشو می شناخت گفت بریم دخملی باهام همکاری می کنه خلاصه رفتیم و دقیقا همونی شد که گفتم از اول فیلم تا اخر شما روپای عمه مژگان خواب بودی ،می دونی چرا مهم بود که بریم اخه ذختر خاله (ثمین) تو فیلم بازی کرده بود دومین باری هم که رفتیم سینما با خاله مریم اینا بود روز 5/2/92 بود اینبار مامان کلی استرس داشت نکنه سرو صدا کنی اخه کلی بزرگتر شده بودی و خانوم تر خلاصه این دفعه هم رفتیم بازم مثل همیشه خانوم و ساکت بودی و جالب اینکه از تاری...
20 آذر 1392

نوروز 92

عسلی مامان اولین بهار زندگیت رو بهت تبریک می گم واست از خدا می خوام که همیشه زندگیت پر از بهارهای سرسبز و شاد باشه.... امسال عید برای اولین بارت رفتیم مشهد تقریبا 2 فروردین بود که راه افتادیم... کلی خوش گذشت ، 2 روز اول وقتی می رفتیم حرم همش می خوابیدی، می امدیم خونه بیدار می شدی تا اینکه روز سوم بیدار بودی وقتی بابایی خواست ببرت توی حرم ازت خواستم واسه ی مامان و بابا دعا کنی با بابا رفتی داخل حرم ،بابا می گفت اونجا کلی سر و صدا کردی و با خودت حرف می زدی فکر کنم داشتی واسمون دعا می کردی (قربون دختر صبور حرف گوش کنم برم) همه هم لپ تو می کشیدن..... اینجا کنار در ورودی ..... توی حیاطه (بوی گلا بهت خورده بود همش عطسه می کردی) ...
20 آذر 1392

اولین بار راه رفتن پررنسس حلما

اینجا اولین باره که راه رفتی خونه مامان جون بودیم که یه دفعه ای دیدیم یه چند قدمی رفتی (21/2/92) دقیقا 9 ماه و 16 روزگیت عزیزم اول کلی ذوق داشتی حتی اجازه نمی دادی کسی دستتو بگیره تا می افتادی سریع بلند می شدی امااخرش کلی خسته شدی انگار دیگه هر چی بابایی بلندت می کردی نمی ایستادی و می خواستی که بشینی اخر شبم کلی خسته بودی انگار کوه کنده بودی تا صبح خوب خوابیدی   اول بزارید ژست بگیرمممم قدم اول (هورااااااااااااااااااااااااااا) و قدم دوم............... قدم سوممممممم دنگگگگگگگگگگگگگگ.... یکی کمک کنه     ...
20 آذر 1392

اولین بار پارک رفتن با مامان

عشق عزیزم آرزویمان این است که دلت خوش باشد نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند نشود غصه دمی نزدیکت لحظه هایت همه زیبا باشند از خدا می خواهیم که تو را سالم و خوشبخت بدارد همه عمر و نباشی دلتنگ امشب واسه اولین بار با مامان و بابا رفتی پارک البته قبلا با بابا زیاد رفته بودی اما با مامان اولین بارت بود کلی ذوق داشتی و به بچه هایی که تو پارک بودن کلی نگاه می کردی ...
20 آذر 1392

لالایی

این لالایی دوران نوزادیته عزیزم تا این اهنگ نبود نمی خوابیدی  لالایی لالایی لالایی لا لالایی لالایی لالایی لالایی لالایی لالا جنگل،لالا برکه لا لا نیوفر ابی لا لا ماه سپید شب ، شب زیبای مهتابی لالا خرس سفید من، ببند چشماتو که دیره ، لالا غورباغه ی سبزم که خونت توی ابگیره لالا خرگوشتو لونه لالایی لالایی ، لالا ماه یه رودخونه لالایی لالایی اقا شیره چشاشو بست ، لالا جنگل چه ارومه ببین سنجاب خوابیده ، پیشی چشماش پراز خوابه ، نگا چشمای پروانه برای خواب بیتابه هاپو تولونشون خوابه ، شبو دیده لالا کرده ، جوجوی زرد ناز نازی تو خواب اخماشو وا کرده ...
20 آذر 1392

ده ماهگیت مبارک پرنسسس من

نیلوفرانه دوستت می دارم … من درست مثل خودم ، هنوز و همیشه دوستت می دارم !   توی این ماه مامان جون یه چند قدمی راه می ری البته هر وقت حوصله داشته باشی وقتی ام حوصله نداری می خای بشین دندونای بالایی ات هم 4 تاش در اومدن اما کلی سر هر کدوم اذیت شدی هیچی ام غذا نمی خورد به به می گی وقتی یه چیزو می خوای دستتو می گیری جلو که یعنی بیا لی لی حوضه یاد گرفتی و کلاغ پر بلدی و هم اینکه وقتی بهت می گن چشات کو سریع چشماتو بهم می زنی البته این اخریا همه چیزم قاطی کردی تا می گن چشات کو موش می شی ، وقتی مامان اتل متل واست می خونه خودت می زنی روی پات البته فقط پای چپ وقتی می خوای بخوابی حتما باید دمر باشه و تونتو قلمبه م...
20 آذر 1392

سفر شمال

عسلی مامان چند روز پیش (١٤-١٥ خرداد) با خاله نجمه و عمو سعید رفتیم شمال (رویان-نور)   عسلی مامان چند روز پیش (١٤-١٥ خرداد) با خاله نجمه و عمو سعید رفتیم شمال (رویان-نور) وایییییییییییییی چقده اب   کلی از اب می ترسیدی اصلا حاضر نبودی پاتو توی اب کنی   دلم می خواد اینجا بشینم توی اردکم    ...
20 آذر 1392

شیطونی های دختر مهربونم

آخ جونم چه جای خوبی پیدا کردم/ خوب دیگه برم دنبال کارم                                  اینم اولین لاک دخمل مهربونم  انقده اذیت کردم که مامان منو گذاشت اینجا(اسباب کشی خاله)(حلمای مامان از ته دل الان دارم واست می نویسم عاشقانه دوستت دارم با تمام وجودم می پرستمت) من گشنمههههههه اینم عکس دخملی توی لباس عروسکش تا بعدا ببینه بابا و مامان واسش چه زحمتی کشیدن ...
20 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی می باشد